loading...

•بیشه زاری غرق در شکوفه •

| سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |

بازدید : 3
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 21:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای همسر " زن " خوب

سریال راجبه دادستان لی ته جونه که زندگی خوبو مرفهی داره اون زن و دوتا بچه داره ،ولی یه روز زندگیش با لو رفتن ویدئو سکسش با یه زنی لو میره . با انتشار این ویدئو یه خبر رسوایی سیاسی هم بهش اضافه میشه و قرار حبس بهش بریده میشه تا دادگاه . زنش که خودش وکالت خونده با پارتی یکی از سونبه‌هاش تو یه دفتر وکالت کار پیدا میکنه و شروع به کار میکنه . اونا 15 سال پیش ازدواج کردن و زنه بعد از ازدواج خاسته خانه دار باشه . برای همین تجربه‌ی کار نداره .

داستان سریال حول پرونده‌های زنه و موفقیت روز افزون اون ، و پرونده‌ی پاپوش سیاسی شوهره اس . زنه با اینکه شوهرش بهش خیانت کرده احساساتی هنوز بهش داره و به خاطر بچه‌هاش نمیخاد که از شوهرش طلاق بگیره . با اینحال مث قبل هم هیچ وقت نمیشه رابطه شون چون بالاخره مرده خیانت رو کرده بوده هرچقدم فیلم گرفتن ازش و انتشارش کار ادمای کثیف بوده باشه .

با رضایت زنه که با خیانت شوهرش بازم حاضر بود باهاش زندگی کنه ، مرده ازاد میشه تا بتونه پاپوش سیاسی که براش دوختن رو ازادانه حل کنه ، اون موفق میشه تا کسی که با سیاست مدارا زد و بند داشت رو به دادگاه بکشونه و سیاست مدارای کثیف رو هم معرفی کنه ، اینجوری به کارش برمیگرده و بعد از اون هم میخاد وارد سیاست بشه ، تو تمام این مراحل زنه با اینکه دل چرکین بود باهاش همپا بود و تو کنفرانس‌های مطبوعاتی شرکت میکرد . دراخر هم که همه چی اوکی میشه میخاد طلاق بگیره که مرده میاد و میگه که بدون تو هرگز و اینا و باز باهم مچ میشن .

زنه زرنگ و از خودگذشته بود . اگه همون اول که این اتفاقا افتاد شوهررو ول میکرد شوهره نمی‌تونست دوباره سرپا شه . شوهره هم خیلی زرنگ و سیاستمدار بود . گرچه یخورده سو استفاده گر بود و از سادگی و مهربونی زنش سواستفاده کرده بود . با اینحال زبون نرم همیشه به کار میاد و اونم اینو خوب بلد بود . بچه‌هاشم با اینکه این اتفاقا افتاده بود به باباشون اعتماد کردن و دلشون نمیخاست بابا و مامانشون طلاق بگیرن . پسرشون هم خیلی زرنگ بود . وقتی مرده هنوز تو زندان بود نامه‌های تهدیدامیز بهشون می‌اومد که اون همرو جمع کرده بود و به مامانش نشون نداده بود بعدم جلوی خونه یه دوربین مخفی گذاشت تا ببینه کیه که داره این کارارو میکنه . اینکارش برای شناسایی دشمن به باباش خیلی کمک کرد .

درکل سریال خوبی بود .

بازدید : 1
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

کانگ هه سان ، پسر یه مامورمخفی اطلاعاته ، پدرش 22 ساله که بعد از رفتن به یه ماموریت ناپدید شده . کانگ هه سان رو یکی از همکارای باباش بزرگش کرده ، اون تو دبیرستان مورد ازار و اذیت بچه قلدرا قرار میگیره و دیگه طاقت نمیاره و اونم جوابشونو میده کتک مفصلی بهشون میزنه و همشون اش و لاش میشن ، قیمش که الان دوست باباشه رو صدا میکنن و عذرخاهی و اینا ، ولی کانگ هه سان میگه که کاری نکرده که بخاد عذرخاهی کنه ، واسه همین از دبیرستان اخراج میشه ، اجوشی " دوست باباش " بهش میگه که برای دیپلم گرفتن نیازی نی حتما بره مدرسه میتونه دیپلم معادل بگیره ، از این درس در خانه‌ها منظور ، بعدها ...، کانگ هه سان هم مث باباش مامور مخفی زبده‌‌‌ای میشه .

سریال کره‌‌‌ای دبیرستان مخفی undercover high school

بعدشم بهش ماموریت پیدا کردن طلاهای امپراطور فلانی پیش میاد ، که در زمان انقلابشون برای ازادسازی کره به یه شخصی داده بوده و نگو اون شخص خودش وطن فروش و طرفدار ژاپن بوده ، حالا اون طلاها معلوم نی چی شدن ، و شایعه‌‌‌ای هست که میگه اون طلاها یه جاهایی تو مدرسه‌‌‌ای که اون شخص تاسیس کرده ، پنهان شدن . کانگ هه سان به عنوان بچه مدرسه‌‌‌ای وارد مدرسه میشه و ماموریت داره تا طلاها رو پیدا کنه . این ماموریت باعث میشه تا کانگ هه سان دوران مدرسه‌ی نرمالی که باید تو زمان بچگیش می‌گذروند رو بتونه تجربه کنه و دوست پیدا کنه و کمی‌هم بچگی . این بین عشق زندگیش رو هم پیدا میکنه .

کانگ هه سان و تیمشون و با کمک معلم لی سو آ که بعدها متوجه هویت واقعی هه سان میشه ، داستان ‌های بامزه ‌‌‌ای خلق میکنن و این بین هم جای مخفی که طلاها پنهان شده رو پیدا میکنن ، تو همون جا جسد تجزیه شده‌ی بابای کانگ هه سان هم پیدا میشه . با اینحال از طلا خبری نبود .

درواقع 22 سال پیش بابای کانگ هه سان که همین ماموریت رو داشته و به عنوان معلم رفته بوده تو مدرسه طلاها رو پیدا و بعدم میبره خونه ش و مخفی میکنتشون . رییس مدرسه که خودش هم دنبال طلاهایی که باباش " موسس مدرسه و وطن فروشه " پنهان کرده بوده ، بوده ، توسط یه جاسوس از سازمان امنیت ، متوجه هویت واقعی بابای کانگ هه سان میشه و ازش میخاد طلاها رو بهش بده ،ولی اون مقاومت میکنه و زنه هم با تفنگ همون جاسوسه ، بابای هه سان رو زخمی‌میکنه ، چون همه جا مامور بودش و باباش نمیتونسته فرار کنه میره تو همون مخفی گاه طلاها و همونجا هم میمیره و برا همین کسی از وجود اون بنده خدا تو زیرزمین اطلاعی نداشته .

درکل سریال قشنگ و باحال و بامزه‌‌‌ای بود . هم از لحاظ عشقی خیلی اندازه‌ی خوبی داشت هم از لحاظ کمدی هم از لحاظ معمایی . مدتها بود سریال درحال پخشی به این خوبی نداشت کره .

بازدید : 1
جمعه 23 اسفند 1403 زمان : 18:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

춘화 연애담سریال کره‌‌‌ای داستان عاشقانه‌ی چون هوا ، چون هوا یه نوع هنر نقاشی اروتیکه که تو دوره‌ی چوسان بوده ، در کلمه به معنای گل بهاری هم هست .

سریال کره‌‌‌ای 춘화 연애담

نقاش‌هایی مث کیم هونگ دو و شین یون بوک از نقاشای پیشتاز این ژانر بودن که مفصلا راجبشون تو پست سریال 💚 سریال کره‌‌‌ای نقاش باد‌ها💚 نوشته بودم .

سریال داستان عاشقانه‌ی چون هوا ، تو یه شهر تخیلی میگذره که شاهزاده خانومی‌به اسم هواری داستان‌های اروتیک و نقاشی‌های اروتیک مینویسه و میکشه که داستان‌ها درواقع طعنه‌‌‌ای هستن به وضع سیاسی کشور و رفتار یه سری مردا با زنا و بی عدالتی‌هایی که به خاطر قانون کشور تو روابط زن و مرد پیش میاد .

هواری سرزنده و کنجکاو و شلوغه . اون با دوستای خودش که همشون از اشراف زاده‌ها هستن دغدغه‌های مربوط به سن و موقعیت ازدواج و این جور مسائل رو دارن . دور هم جمع میشن و علاوه بر بحث پیرامون هرچیزی نقاشی و گلدوزی و این کارارو انجام میدن . سریال خیلی خوب به موضوع رابطه‌ی جنسی پرداخته بود . اون حس ارامش و خیال راحت و ناپدید شدن استرس‌ها بعد از ازدواج خوب و پیدا کردن یه شریک همفکر و همراه و خوب تو رابطه‌ها خیلی قشنگ نشون داده شده بود .

درکل سریال قشنگی بود که دیدنش برام لذت بخش بود . گرچه چانی sf9 🍀 سریال کره‌‌‌ای معجزه با بازی پسرای SF9🍀

اینجا اونچنان نقش پررنگی نداشت ولی بقیه بازیگرا و داستانهایی که تو سریال اتفاق می‌افتاد خیلی جذاب و ارامش بخش بودن .

سریال کره‌‌‌ای 춘화 연애담

بازدید : 2
جمعه 23 اسفند 1403 زمان : 18:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای مرد استوایی The Equator Man

سانو و جانگ ایل همکلاسی هستن ، هردو خانواده‌های نسبتا معمولی به پایین دارن . جانگ ایل باباش کلی قرض داره و نزول خورا دنبالشن ، یه روز میان مدرسه‌ی جانگ ایل و مزاحمت ایجاد میکنن ، سانو که شخصیت عدالت طلب و بی عدالتی و زورگویی رو نمیتونه تحمل کنه ، میره به کمک جانگ ایل و جای اون کتک میخوره تا اون بتونه بره به امتحانش برسه . اون میگه من که درهرحال زرنگ نیستم این که زرنگه بذا به امتحانش برسه . جانگ ایل هم در عوض این کار میگه من بهت درس یاد میدم تا تو هم خودتو بکشونی بالا و بری دانشگاه و یه چیزی بشی ، جانگ ایل برعکس سانو شخصیت خورده شیشه‌‌‌ای داره ، خودخواهه و مغروره .

بابای سانو سرطان میگیره و میره پیش بابای واقعی سانو و اونو از اینکه یه پسر داره خبردار میکنه ولیکن بابای واقعی سانو یه ادم عوضی و پارانویای دهاتی تازه به دوران رسیده‌‌‌ای و میگه که اون بچه ماله اون نی و ماله دوستشه که با نامزدش بهش خیانت کردن . بیخود و بیجهت با بابای سانو گلاویز میشن و دراخر بابای واقعی بابای ناواقعی رو میکشه . این اتفاق رو بابای جانگ ایل که کارگر بابا واقعیه اس می‌بینه . بابای واقعیه اسمش جیننو شیکه ،جین نو شیک پیشنهاد پول و امکانات و رفاه به بابای جانگ ایل میده و میگه که پسرشو ساپورت میکنه به شرط اینکه این موضوع بین خودشون دوتا بمونه و جسد رو هم ببره سربه نیست کنه ،بابای جانگ ایل که میبینه خودش پول نداره و تازه یه عالمه قرض داره و از طرفی پسرشم زرنگ و باهوشه تصمیم میگیره پیشنهاد رییس رو قبول کنه . شب که میره تا جسد رو دار بزنه تا خودکشی جلوه بده ، بابای سانو زنده میشه ، یارو میترسه و بعد وسوسه‌ی پول و مقام و اینا میزنه خودش بابای سانو رو میکشه . فردا سانو و جانگ ایل که دوست شدن میرن دنبال باباش بگردن و تو جنگل باباهرو پیدا میکنن . پلیس و اینا و داستان .

سانو باور نمیکنه که باباش خودکشی کرده باشه برا همین دنبال اینکه ببینه اون روز باباش کجا بوده با کی بوده و مدرک جمع کنه تا پلیس بیشتر تحقیق کنه . یه سری مدارک پیدا میکنه و میخاد بره تا به پلیس تحویل بده که جانگ ایل که متوجه شده که باباش و رییس جین کسایین که بابای سانو رو سربه نیست کردن ، با چوب میزنه تو سر سانو و بعدشم پرتش میکنه تو دریا و میره سئول دانشگاه .

سانو جسدش بالا میاد و یکی دوسال تو کما می‌مونه . بعدش که بهوش میاد می‌فهمن در اثر ضربه به سرش کور شده . اون همه چیزو به یاد داره ولی خودشو به فراموشی میزنه .

این بین یه خانواده‌ی دیگه‌‌‌ای هم هستن که چه سومی‌و باباشن ، بابای چه سومی‌از این شمن‌هاس و خودشم خیلی خوب نقاشی میکشه . این دوخانواده از قبل همو می‌شناختن . و سانو وقتی بچه‌های مدرسه سومی‌رو مسخره میکردن پشتش در اومده بوده .بابای چه سومی‌شبی که بابای جانگ ایل بابای سانو رو به درخت می‌بست ، پشت بته‌ها بوده و این واقعه رو دیده ولی هیچی نگفته . به خاطر پول که دست اخرم نمیتونه پولی به جیب بزنه . خود چه سومی‌هم روزی که کنار صخره ، جانگ ایل به سانو حمله میکنه و میندازتش تو دریا ، شاهد این ماجرا بوده ولی اونم چیزی نمیگه . چون از جانگ ایل خوشش میاد ولی جانگ ایل عنم حسابش نمیکنه . به قول سانو میگفت جانگ ایل حتی اگه به زمین گرمم بشینه بازم به تو نگاهم نمیندازه . کلا فاز چه سومی‌معلوم نبود خیلی ادم مزخرفی بود . دختره پتیاره . اون بعدها نقاش میشه و از اون واقعه حمله‌ی جانگ ایل به سانو نقاشی کشیده . تا به خیال خودش اینجوری جانگ ایل رو تهدید کنه و اونو به سمت خودش بکشونه . ولی این اتفاق نمی‌افته .

درهرحال زمانیکه سانو بیهوش بودش و به هوش میاد بابای چه سومی‌و خودش پیشش مونده بودن .

سانو به همراه چه سومی‌و یه دوست دیگه میرن سئول و سانو اونجا پیش یه دختری که اونم زخم خورده‌ی کارای رییس جین نوشیکه ، خط بریل یاد میگیره . بعدشم به عنوان ماساژور کاری دست و پا میکنه . بعدها دوست باباش ، همونی که جین نوشیک فک میکنه نامزدش با اون ریخته بوده روهم ، از طریق نامه‌‌‌ای که بابای سانو نوشته بوده متوجه سانو میشه و برمیگرده کره و متوجه اتفاقایی که به سانو گذشته میشه اونو باخودش میبره خارج ، سانو چشماشو عمل میکنه درسم میخونه و به عنوان یه تاجر معدن برمیگرده کره تا هم کار بکنه هم این وسطا انتقامشو از جانگ ایل و باباش و رییس جین نوشیک که نمیدونه کجای این ماجراس بگیره . کم کم تو تحقیقات متوجه حقیقت امر میشه و خلاصه انتقامشو میگیره ، یه زن خوبم پیدا میکنه و تمام .

درکل سریال قشنگی بود . یه سری جاهاش کند بود و یه سری جاهاش خیلی کش می‌اومد و نزدیک به اب بود ولی جذاب و قشنگ بود .

شخصیت جانگ ایل خیلی عوضی بود و تا لحظه‌ی اخر که سانو متوجه حقیقت شده بود و حتی وقتی با زبون بهش گفت من میدونم تو منو به کشت زدی و انداختی تو دریا هیچ پشیمونی و عذرخاهیی نشون نمیداد . شخصیت سانو هم پسر خوب و مهربونی بود که هرسری به هرکسی خوبی کرده بود جاش بدی بهش رسیده بود ولی خب احمق بود و خودشو به خاطر ادمای عوضی تو دردسر می‌نداخت .

اخرش مث همه‌ی سریالا یخورده اب بندی و مسخره تموم شد مخصوصا اینکه جانگ ایل اخرش دیوونه شده بود و سانو اورده بودش پیش خودش نگه داری میکرد کی دشمنشو میاره پیش خودش . 🤨🙄😂👀

منظور از عنوان سریال هم شخصیت سانو بود که یهو عوض میشد یا مهربون بود یا احمق یا دنبال انتقام بود .

بازدید : 1
دوشنبه 19 اسفند 1403 زمان : 22:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

بین سریالای درحال پخش این سریال از همشون باحالتر و قشنگتره .

کانگ هه سانگ ، مامور مخفی سرویس اطلاعاته که برای یه ماموریتی باید در قالب بچه دبیرستانی وارد یه دبیرستان خیلی معروف و قدیمی‌بشه . داستانش به نظر مسخره میاد ولی وقتی دیدمش نظرم کاملا عوض شد و باز هم به متفاوت سازی کره ای‌ها ایمان اوردم . کانسپت بچه دبیرستانی شدن خب تکراری و نخ نماس ولی چجوری همون کانسپت میتونه انقد جذاب و دیدنی بشه ؟ باید ببینین تا بفهمین .

سریال کره‌‌‌ای دبیرستان مخفی undercover high school

بازدید : 1
دوشنبه 19 اسفند 1403 زمان : 22:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای گگدوگی : مکعب‌های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubes

حالا اینکه چرا اسمش اینه رو نمیدونم .

این یه سریال سفارشی برای ترویج فرهنگ خانواده و محبت بین خانواده‌ها و اینجور چیزا بوده .

راجبه سه تا خانواده س با طرز زندگی‌های متفاوت.

سریال کره‌‌‌ای گگدوگی : مکعب‌های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubesسریال کره‌‌‌ای گگدوگی : مکعب‌های تربچه کیمچی Kimcheed Radish Cubes

اولین خانواده ، خانواده جانگ هستن ،یه خانواده سنتی هستن،از این خانواده‌هایی که هرکی ازدواج کنه میاد تو همون خونه یه اتاق بهش میدن زندگی میکنه . اینا با مادروپدر بزرگ همگی باهم زندگی میکنن . پسر اول از زنش طلاق گرفته و دختر 4 ساله رو خودش از نوزادی بزرگ کرده . همه‌ی کارای خونه هم رو دوش مامانه خانواده س که میشه عروس خانواده . پسر اول تو رادیو کار میکنه ، پسر دوم کاری نداره و پسر سوم هم دبیرستانیه . پدر خانواده هم معلمه .

دومین خانواده ،خانواده لی هستن ، یه پسرشون مرده و عروسشون باهاشون زندگی میکنه و یه دختر هم دارن . پسر اولشون هم با یه دختر از خانواده پولداری ازدواج کرده و مدتیه رفته استرالیا . دختر اون خانواده پولداره ، خانواده‌ی پارک هستن که مامانش هتل داره و پسرش پارک جه وو هم همون جا مدیره . پسرشون هم وقتی از استرالیا میاد با اینکه وکیله میره منشی دفتر مادرزنش تو هتل میشه .

و سایا با بازی پارک شین هه که قراره خانواده جانگ و پارک رو بهم وصل کنه .

دختر خانواده لی هم با پسر وسطی خانواده جانگ باهم دوستن و بعدها باهم ازدواج میکنن .

تازگی عروس خانواده لی کار پیدا کرده و نویسنده‌ی رادیو شده . اون با پسر اول خانواده جانگ همکار میشه و اونا از هم خوششون میاد . پدرمادربزرگ پسره اصرار دارن که حالا که دختر خوبی پیدا شده که شرایطش با شرایط نوه شون میخوره هرچه زودتر با هم ازدواج کنن تا اینجوری هم بچه مادر دار بشه هم نوهه از تنهایی و عذب بودن در بیاد .

تو اثنای اشنایی و چراغ سبز نشون دادن بهم ، زن قبلی جانگ دونگ جین ، پیداش میشه و میاد گوینده‌ی رادیو همون بخش میشه و اینجوری کش مکش و اینجور داستانا به وجود میاد .

داستان اصلی ولی راجبه سایا و اینکه سایا کی هستشه . یه روز پارک جه وو میره کوه و تو کوه حادثه‌‌‌ای پیش میاد و این بیهوش میشه ، سایا که تو معبد قرار راهب بشه ، حدود 23سالشه ، پارک جه وو رو تو کوه می‌بینه و نجاتش میده . اینجوری جه وو با سایا اشنا میشه . مدتی میگذره و سایا تصمیم میگیره که معبد رو ترک کنه ، راهبه‌‌‌ای که بزرگش کرده بهش اسم پدرشو میگه و اونو راهی میکنه . سایا بدون هیچ اشنایی با شهر و ادمای جورواجور وارد شهر میشه و کار پیدا میکنه ولی پولاشو میدزدن و اون یاد اجوشی که نجاتش داده می‌افته . به هتلی که ادرسشو از قبل داشت ،میره و میتونه اونجا کار گیر بیاره تو رفت و امدا پاک جه وو کم کم به سایا علاقمند میشه و بعد سایا به اجوشی : پاک جه وو ، میگه که میخاد دنبال باباش بگرده . جه وو از خاهرش میخاد که از جاریش که تو رادیو کار میکنه بخاد که با گفتن اسم پدر سایا دنبال اون بگردن . مدتی میگذره و پدر سایا رو پیدا میکنن که لب گور تو بیمارستانه .

مامانه جانگ دونگ جین که همیشه به برنامه رادیویی پسرش گوش میده اسم پدر سایا رو میشنوه و اونو می‌شناسه از پسرش میخاد که بهش بگه اون یارو الان کجاست . بهش میگه که پسر کسیه که قدیم تو یه دهاتی بهش کمک کرده بود . مامانه میره به ملاقات بابای سایا و با سایا اونجا اشنا میشه .

بابای سایا میمیره و سایا رو مامانه جانگ دونگ جین میبره خونه خودشون ، تو همین اثنا مامانه می‌فهمه که سایا دختر خودشه که سالها پیش قبل اینکه ازدواج کنه به دنیا اورده بوده و بهش گفته بودن که سر یه اتفاقی دخترت مرده و اونم به حرف اون کسی که اینو گفته بوده اعتماد کرده و تاحالا فک میکرده که دخترش مرده . از اون طرف مامانه پاک جه وو ، با ازدواج جه وو و سایا و رابطه‌ی اینا مخالفه وقتیم می‌فهمه که سایا دختره این زنه س بیشتر مخالفت میکنه .

مامانه قدیم پیش یه زنی زندگی میکرده تو یه دهاتی که اون زنه تو اون دهات پولدار بوده و معروف ، پسر این زنه و مامانه باهم عاشق و معشوق بودن تا زمانی که مامانه پاک جه وون به اون دهات میاد ، خلاصه مامانه حامله میشه درحالیکه مرده با این زن جدیده ازدواج کرده بوده ، زنه چون این خانواده خانواده پولداری بود خودشو چسبونده بوده بهشون ، از اتفاق خود زنه هم حامله بوده ، خلاصه بعد از به دنیا اوردن بچه ، به مادرشوهرش میگه که من بچه‌ی اون زن رو هم بزرگ میکنم . اینجوری مادرشوهره به مامانه میگه که از اون دهات بره و خیالش راحت باشه خودش بالاسر بچه هست و اینا ، ولی وقتی یه مدتی اونجا رو ترک میکنه متوجه میشه که بچه ش مرده و اینجوری کلا اون دهات رو ترک میکنه و بعدها هم ازدواج میکنه و سرش به زندگی خودش گرم بوده . اون زنه هم مال و اموال اون مادر و پسر رو میکشه بالا و فرار میکنه و پیرزنه میمیره و پسرشم اواره میشه . بعدها جه وو حقیقت رو می‌فهمه و از مادرش بدش میاد . و یه عالم اتفاق دیگه می‌افته .

این راز سریال بود که کم کم تو طول 43 قسمت باز میشه .

مامانه سایا خیلی زن بدبخت و ساده‌‌‌ای بود . تو طول زندگیش هیچ وقت برای خودش چیزی نخاسته بود و فقط وقتشو برای بچه‌هاش که حتی بچه‌های خودشم نبوده و بچه‌های شوهرش بوده " اینو قسمت 40 می‌فهمیم 🙄😁 من همش میگفتم اگه جانگ دونگ جین پسر این زنه باشه که الان سایا باید از دونگ جین بزرگتر باشه و اینا 😄 تو طول سریال ذهنمو مشغول کرده بود " صرف کرده بود و از پدرشوهر مادرشوهرش مراقبت کرده بود ، واقعا زن بدبخت و طفلکی بود بعدش که قسمتای اخر باهاش اونجوری رفتار کردن واقعا خیلی ناراحت کننده بودش . طفلک انقد غرق در سنت و افکار املی بودش که اصلا نمیتونست چیزی رو پنهون کنه و اینو که قبل ازدواج با شوهرش بچه داشته رو گناه بزرگی می‌دونست و رفت خودش به مادرپدرشوهرش گفت و اوناام واقعا باهاش خیلی بدرفتار کردن . انگار نه اینگار این همه سال براشون چقد زحمت کشیده بود انگار که بعد از ازدواج این اتفاق افتاده بوده . راستش من از این جور خانواده‌هاشون خیلی ذهلم میره یه سری چیزاشون خوبه ولی یه سری چیزاشون دیگه عن در اره و اُملیه .

برعکس از اون طرف مامان پاک جه وو که همه‌ی گوه‌ها زیرسرش بود تا اخر جنس خراب بود و اون بود که رفت راز زنرو به شوهرش گفت و ابروشو برد و دست اخرم باعث شد که زنه رو از خونه بندازن بیرون . اخر عاقبتش واقعا مسخره بود باید فلج میشد می‌افتاد یه گوشه نه که مثلا مث بچه‌ها بشه و یکیم باید هی اینو تر و خشک کنه و مواظبش باشه. ادم وقتی یکی بهش بدی میکنه باید خیلی احمق باشه که ببخشتش و بعدشم بره انگار که چیزی نشده مواظبش باشه و تر و خشکشم بکنه . اینو نمیگن مهربونی و محبت اینو میگن احمقی . یا باید می‌مرد جه وو و سایا میرفتن سر خونه زندگی خودشون یا باید به فلاکت می‌افتاد نه که یجوری بشه که ادم دلش بهش بسوزه . خلاصه .

نرمالترین خانواده که نه سنتی عقب افتاده بود و نه زیاد مدرن خانواده‌ی لی بود که همه‌ی بچه‌هاشم عاقبت به خیر شدن حتی عروسشونم برای اینکه به یه مرد بچه دار بدن کلی دست دست کردن ، چون خوشبختی و اسایش عروسشون رو می‌خاستن . حالا دیگه عروسشون عقل نداشت و زیادی مهربون بود و رفت با دونگ جین ازدواج کرد اون دیگه یه مساله‌ی جداس و انتخاب خودش بود . 😐😁

دست اخر همه میرن سر زندگی خودشون و خوشبخت میشن . درکل سریال قشنگ و جذابی بود . یه سری جاهای مسخره و اب از نظر من داشت که میزدم جلو مثلا این رسمای مسخره یا افکار املیشون رو و یا مهربونی مسخره‌ی عروس خانواده‌ی پارک . ولی درکل داستان قشنگی داشت .از اینجور سریالا که حسهای متفاوتی رو باهاش میشه تجربه کرد و حس کرد . بازی پارک شین هه هم با اینکه اینجا سنش خیلی کم بودش واقعا خیلی خوب بود . گرچه با بازیگر پارک جه وو اختلاف سنی زیادی داشت و زیاد بهم نمی‌اومدن .

یه سریال خانوادگی که میشه تو شبکه سه پخش بشه و تازه استقبالم بشه چون خانواده‌های ایرانیم عاشق عروسا و دخترای کلفت طور هستن .🤬😫🤦‍♀️ ادمایی که موافق اینجور افکار و رفتارها هستن نبینن بهتره .

بازدید : 1
پنجشنبه 8 اسفند 1403 زمان : 0:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای عاشقان تروت Lovers of Music ؛تروت یه نوع ژانر موسیقیه .

این سریال داستانش تقریبا تا به حدی زیاد شبیه سریال رویای بلنده که سوزی و تک و اینا توش بازی کرده بودن .

چه چون هی با خاهر کوچکتر و باباش زندگی میکنه که یهو ورشکست میشنو باباش خودشو گم و گور میکنه تا مثلا بار روی دختراش نباشه درحالیکه همه‌ی طلبکارا ادرس خونه رو دارن خب میان قرض و بدهی رو از دختره میخان ، این جور داستاناشون خیلی مسخره و سست عنصری و بی غیرتیه کار باباهاشون . چه چون هی مامانش قبل مرگش خاننده‌ی تروت بوده ، یه مرده عاشقش بوده که اون مرده الان رییس کمپانی بزرگ و معروفیه ، یه خاننده‌ی معروف به اسم جانگ جونگ هیون تازگی به کمپانی اونا پیوسته منتها همون فرداش براش رسوایی درست میکنن که این با این زن اون زنه و وضع نابسامانی داره و اینجور بدبخت بیچاره میشه می‌افته تو خیابونا ، رییسه به جونگ هیون میگه اگه بری این دختری که بهت میگم رو اموزش بدی خاننده بشه من کاری میکنم که بازم مث قدیم ابروتو به دست بیاری و بازم به کارت ادامه بدی . جونگ هیون چاره‌‌‌ای نمی‌بینه تا اینکارو کنه . با بدبختی این دختره‌ی دهن گشاده زشت و گستاخ و بی ادب رو راضی میکنه بیاد بره خاننده شه ، دختره ام از اونجا که طلبکارا ول کن نیستن و چاره ایم نداره میره اودیشن میده از شانس می‌ترکونه و پولدار میشه و اینا . باباشم وقتی می‌بینه دیگه کسی‌ی دنبالش نیست و بدهیی نداره برمیگرده سر خونه زندگیش . مردک بی غیرت . جانگ جونگ هیون و چه چون هی هم تو این رفت و امد و اینا عاشق هم میشن . این وسطا پسر رییس کمپانیه هم الکی الکی عاشق این بی ریخت میشه که تا یه قسمتای جذاب و خنده دار بود ولی بعدش سریال اب شد . راستش نقش عاشق دل خسته به شین سونگ روک " پسر رییس کمپانی" نمی‌یاد . تا همون قسمت 12 هم به خاطر نقش متفاوت شین سوک روک سریالو نگا کردم وگرنه درکل زیاد جذاب نبود و درکل از این دختره ایونجی اصلا خوشم نمیاد . شخصیت واقعیشم همینجوری سرتق و گستاخ و بی ادبه .

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 88
  • بازدید کننده امروز : 89
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 89
  • بازدید ماه : 110
  • بازدید سال : 3317
  • بازدید کلی : 3334
  • کدهای اختصاصی