loading...

•بیشه زاری غرق در شکوفه •

| سریال و اهنگ و کتاب و دیدگاه |

بازدید : 2
شنبه 29 فروردين 1404 زمان : 22:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای بهترین ازدواج 최고의 결혼

چا کی یانگ ، مجری اخبار ساعت 9 عه ، اون خیلی معروفه ولی اخلاق خشک و سرد و کمی‌تا قسمتی خشن داره . 35 سالشه و تاحالا با مردی قرار نذاشته " من 🙄 " ولی دوس داره که بچه داشته باشه . اتفاقی با یه پسر دو سال از خودش کوچکتر که اونم اشپزه و تو برنامه‌های اشپزی همون شبکه اشپز بوده ، اشنا میشه . پسره " پارک ته یون " از قبل به چا کی یانگ چشم داره و حتی خونه شو تو همون ساختمونی که کی یانگ هست گرفته ،ولی از بس مغرور و کمی‌تا قسمتی بیشعور و مرد سالاره به روی خودش نمیاره که زنه رو دوس داره . اون میره به کی یانگ پیشنهاد همکاری تو یه کتاب میده و کی یانگ هم قبول میکنه اینجوری اشنا میشن و دیگه خلاصه دوست میشنو اینا و بعدش کی یانگ حامله میشه . ولی ته یون نه تنها بچه نمیخاد بلکه نمیخاد ازدواج کنه میگه از بچه متنفر و از مسئولیت پذیری ازدواج بیشتر بدش میاد . به کی یانگ میگه بره سقط کنه ولی اون اینکارو نمیکنه .

به سختی مقاومت میکنه تا تو شبکه کسی بویی نبره حامله اس ولی حالتهای حاملگی بالاخره لو میره . سونبه‌ی چا کی یانگ ، جو او چا ، میخاسته نماینده مجلس بشه ولی به دلیل اینکه یه زن ازش به علت ازار جنسی شکایت میکنه نمیتونه کاندید بشه و دوباره برمیگرده شبکه . اون از حامله بودن کی یانگ استفاده میکنه و تهدیدش میکنه که اگه نذاره بیاد دستیار گوینده اخبار کنار کی یونگ بشه به همه میگه که حامله س . وقتی کی یانگ خونریزی میکنه ولی اونه که کمکش میکنه و خیلی نگرانشه . شخصیت بامزه‌‌‌ای داشت گرچه نگاهش به زن عقب افتاده‌‌‌ای بود مث همه‌ی سنتی‌ها و مردای عوضی و فرصت طلب بود .

کی یانگ با پارک ته یون میرن خونه‌ی ته یون تا خبر حاملگی و ازدواج بدن ولی اونجا متوجه میشه که خانواده‌ی ته یون به شدت سنتی و امل هستن و حالش بهم میخوره و بعد میگه که ازدواج نمیکنه از اون به بعد رابطه شونو تموم میکنه و پارک ته یون میره به کاراموز زیردست کی یانگ میریزه رو هم تا کی یانگ رو بسوزونه . چقد بچگونه پسره‌ی بی مسئولیت بی غیرت سست عنصر . با اون خانواده‌ی داغونش .

میزنه دختر دومی‌هم حامله میشه این بار دیگه اینو میگیرتش ولی بچه‌ی اون سقط میشه . روزی که بچه اش سقط میشه ، بچه‌ی کی یانگ به دنیا میاد . کی یانگ این مدت به سختی از جایگاهش تو شبکه محافظت میکنه . وقتی همه می‌فهمن اون حامله س اون کنفرانس خبری میذاره و به همه میگه که اون از اسپرم اهدایی بچه دار شده و میگه که نمیخاد ازدواج کنه و فقط بچه میخاد . خب یه چیز غیرمعمول و نامتعارفیه وقتی که جامعه داره از نه به ازدواج جوونها رنج میبره و برنامه و این چیزا می‌سازن برای ازدواج و فرزند اوری . کلی انتقاد میشه تخم مرغ پرت میکنن فلان . از اخبار گویی کنار گذاشته میشه و اینا خلاصه بچه شو به دنیا میاره . ولی دردسر بچه که یکی دوتا نی . چطور میتونه هم کار کنه هم بچه داری تازه اونم بچه‌‌‌ای که نه تنها نرمال به دنیا نیومده بلکه خودشم نرمال نی . یجوری بود بچهه . تازه تو مهدکودکم والدین بچها و خود بچه‌ها با بچه دوس نمیشدن .

خلاصه بدبختی زیاد میکشه . موقع زایمان که سونبه جو باهاش بود و بیشتر موقعهایی که حالش بد بود هم اون باهاش بود . درواقع سونبه چا کیونگ رو دوس داشت ولی به خاطر غرورش بهش نگفته بود . سونبه با طرفداری الکی از زنای مجرد بچه دار و فمینیست بازی خودشو گنده میکنه . بعدم خودشو به عنوان بابای جایگزین بچه به همه معرفی میکنه . خلاصه اینجور داستانا .

میگذره و درحالیکه چاکی یونگ بچه رو تو خفا داشت بزرگ میکرد سونبه واسه گنده کردن خودش بچه رو میاره تو یه شو و نمایش میده . اینجوری مادر ته یون بچه رو میبینه و متوجه شباهتش به پسر خودش میشه و میفهمن که این بچه درواقع نوه شونه . زن ته یون برای خودشیرینی میسپاره بچه رو میزدن و میاره خونه پدرشوهر مادرشوهرش . دادگاه و دی‌‌ان‌ای و این چیزا راه می‌افته و پارک ته یون فقط برای رو کم کنی حضانت بچه رو از کی یانگ میگیره . بچه‌‌‌ای که این همه تلاش کرده بود تا داشته باشتش و کسی نفهمه که بچه‌ی کیه و ازش نگیرنش اینجوری به راحتی ازش گرفته میشه . مدتی میگذره و سونبه به کی یانگ کمک میکنه که خودشو پیدا کنه . اونو سخنگوی تبلیغاتی خودش تو ستادش میکنه ، اون صادقانه راجبه تصمیمش برای بچه دار شدن بدون ازدواج و قضیه بابای بی مسئولیتش صحبت میکنه و بعد حمایت مردم رو جلب میکنه .

بچه که مدتی پیش خانواده پدری می‌مونه از دلتنگی مامانش مریض میشه و ته یون دست اخر بچه رو برمیداره میبره پیش کی یانگ و بهش اجازه میده که هروقت بچه خاست بیاره ببینن همو . اینجوری یه رابطه مسالمت امیز بینشون ایجاد میشه . از طرفی زن ته یون هم طلاق میگیره . و سونبه بالاخره از کی یانگ خاستگاری میکنه . و همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه .

سریال خنده داری بود با معنای عمیق و ریشه‌‌‌ای راجبه زن‌ها و مادر بودن و شاغل بودن و نگاه پست جامعه مردسالار به زن و مادری . خانواده‌ی ته یون یه خانواده سنتی چوسانی بودن با ریشه‌های زیاد . مامانه ته یون رسما مث برده و خدمتکار بود و هیچ ابایی هم نداشت از اینکه اینو به دیگران هم یاد بده . باباش یه مستبد بی فرهنگ و وحشی بود . درواقع مامانش بیشتر باعث شده بود که جو خونه اونجوری باشه . بچه‌ها هم با اینکه از این وضعیت بدشون می‌اومد و حتی خاهر ته یون چقد از اینکه زن و مرد برابر نیستن و اینا ناراضی بود با اینحال خود به خود خوی و اخلاق باباشونو داشتن . ته یون که یه خودخواه و سست عنصر بود و دستور صادر میکرد . خاهرشم دست بزن داشت و وحشی بود و برا همین کسی باهاش تاحالا دوست نشده بود . کلا با اینکه پولدار بودن ولی خانواده‌ی داغونی بودن .

کل اخبارای سریال حول موضوع زن‌ها ازدواج و نگاه از بالا به پایین جامعه و مرد‌ها به زن‌ها بود . البته که مادر شدن بدون ازدواج مسخره اس و اصلا ادم چرا باید بدون ازدواج بچه دار بشه و کسی که تو اسایش نیست چرا باید بخاد بچه داشته باشه !؟

ولی درکل سریال سعی داشت دغدغه‌های یک زن مستقل در جامعه‌ی مردسالار که بیرون از ازدواج میخاد مادر بشه رو نشون بده .

بازدید : 2
دوشنبه 24 فروردين 1404 زمان : 21:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

پارک جه یونگ یه حروم زاده‌ی شیبله که از بچگی یه روده‌ی راست تو شکمش نبوده . اون بخاطر قرض و قوله‌هاش کلی تو دردسره . یه روز باباش تصادف میکنه و میره بیمارستان ، بعدش میره خونه که به برا باباش لباس ببره ، متوجه میشه که باباش بیمه عمر داره و ضی نعفش این نکبته . نقشه میکشه که باباشو بکشه تا به بیمه دست پیدا کنه . این قتل باعث چندتا قتل زنجیره واره دیگه میشه که کشته شده‌هاش همگی حروم زاده‌‌ان‌. بد نبود ولی اونقدرام هیجانی نبود . شین مینا تازگی چقد قیافه ش اجومایی شده‌ها .

بازدید : 2
دوشنبه 24 فروردين 1404 زمان : 21:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

هان یو مول دادستان شده تا راز قتل برادرش‌هان بیول ،که وقتی 6 ساله بوده کشته شده رو کشف کنه . قبل اینکه دادستان شه با گو دونگ چی که دادستان بودش اشنا میشه . اونا باهم دوست میشن و رابطه خوبی داشتن تا اینکه یه روز‌هان یو مول یه چیزی لای کتاب دونگ چی می‌بینه که اونو کاملا نسبت به دونگ چی مشکوک میکنه و بعدشم کلا باهاش قطع ارتباط میکنه .

هان یو مول کاراموز زیردست گو دونگ چی میشه و باهم کار میکنن . بعدها که‌هان یو مول نسبت به گو دونگ چی اعتمادشو بدست میاره به گو دونگ چی قضیه برادرشو میگه . بعدش اونا راجبه پرونده‌ی برادرش تحقیق میکنن و متوجه میشن که همه چی زیرسر بالادستی‌ها بوده .

سریال کره‌‌‌ای غرور و تعصب

سال 1999 ، دادستانی قرار بوده از این نشست‌ها با پلیس بذاره که حق تحقیقات ماله کی باشه مث قضیه سریال کره‌‌‌ای جنگل مخفی 2 ، دادستان مو هه مان و دوست وکلیش جونگ چانگ کی ، یه پرونده‌ی رشوه‌ی پر سر و صدایی رو حل کردن و خیلی معروف شدن . یه شب اونا تصادف میکنن و باعث مرگ یه زن میشن . پسر بچه‌ی زن هم اونجا اونور خیابون بوده . این خبر به بالادستی‌ها میرسه و رییس بزرگ ادم اجیر میکنه تا این پرونده هرچه زودتر لاپوشونی شه و شاهد که پسر بچه س کشته شه . چون ممکن بوده به ضرر مذاکرات تموم بشه این موضوع . هردو نفر دخیل در تصادف نمیخاستن این اتفاقا بیفته و اینجوری برنامه ریزی شده بود که دیگه کاری از دستشون بر نیومده .

روزی که قرار شده تا شاهد که یه پسر بچه‌ی 7 ساله س به نام کانگ سو رو از ایستگاه پلیس بدزدن ببرن خفه ش کنن ،‌هان بیول که گم شده بوده هم همزمان تو ایستگاه بود اونا اتفاقی بهم برخورد میکنن ، از اتفاق هردو پالتوی زرد پوشیده بودن ، به ادم ربا گفتن بچه پالتوی زرد تنشه . ادم ربا که نمیفهمه کدوم بچه رو باید بدزده هردو رو میدزده . بعدشم اشتباهی به جای کانگ سو ،‌هان بیول رو میکشه . البته کشته شدن‌هان بیول توسط ادم ربا انجام نمیشه یه دادستان این کارو انجام میده که بعدها متوجه ش میشن تو تحقیقات . جایی که قرار بود این قتل انجام بشه یه کارخونه‌ی متروکه بوده که بابای دادستان گو دونگ چی اونجا نگهبان بوده . گو دونگ چی دبیرستانی دقیقا همون روز اومده بوده به باباش سر بزنه که ادم ربا رو درحال خفه کردن بچه‌‌‌ای می‌بینه ، با میله میزنه تو سر ادم ربا و بچه رو نجات میده منتها اتفاقی می‌افته و بیهوش میشه وقتی بلند میشه هیچ چیز و هیچکسی اونجا نبوده . ادم ربا رو هم دادستان میکشه . کانگ سو فرار میکنه و بعدها وکیل جونگ چانگ گی اونو به فرزندی قبول و بزرگش میکنه . اون حافظه شو از دست داده . همه‌ی این وقایع درحالی که‌هان بیول هنوز توسط ادم ربا کشته نشده بود و یه جا قایم شده بوده . بابای دادستان اتفاقی شب بعد دادستان رو میبینه و متوجه بچه میشه . همون شب دادستان کارخونه رو اتیش میزنه . بابای دادستان دونگ چی نمیتونه بچه رو نجات بده . و اینجوری‌هان بیول طفلکی زنده زنده تو اتیش میمیره .

تهشم همه به سزای اعمالشون میرسن . دادستان دونگ چی و‌هان یو مول هم بهم میرسن . تا اخر رفتارای کانگ سو جوری بود که میگفتی این‌هان بیوله و داره اشتباه میکنه . داستانش جالب بود ولی خیلی کش و قوس الکی داشت . مثلا دیگه مرگ ادم ربا اهمیتی نداره که کیه و چی میشه .مامان و بابای یو مول هم عن بچه دوستی رو در اورده بوده انقد به مرگ پسرشون و عامل قتل و اینا چسبیده بودن که همه زندگیشون اون شده بود و یو مول دیگه خسته شده بود . دادستان مو هه مان هم الکی شبیه مشکوکا بود تا اخر . از کانگ سو هم خوشم نیومد جون میکند یادش بیاد قضیه چی بوده . دادستان دونگ چی هم بامزه و خوشتیپ و مهربون بود .

درکل متوسط بود .

بازدید : 3
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 21:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای همسر " زن " خوب

سریال راجبه دادستان لی ته جونه که زندگی خوبو مرفهی داره اون زن و دوتا بچه داره ،ولی یه روز زندگیش با لو رفتن ویدئو سکسش با یه زنی لو میره . با انتشار این ویدئو یه خبر رسوایی سیاسی هم بهش اضافه میشه و قرار حبس بهش بریده میشه تا دادگاه . زنش که خودش وکالت خونده با پارتی یکی از سونبه‌هاش تو یه دفتر وکالت کار پیدا میکنه و شروع به کار میکنه . اونا 15 سال پیش ازدواج کردن و زنه بعد از ازدواج خاسته خانه دار باشه . برای همین تجربه‌ی کار نداره .

داستان سریال حول پرونده‌های زنه و موفقیت روز افزون اون ، و پرونده‌ی پاپوش سیاسی شوهره اس . زنه با اینکه شوهرش بهش خیانت کرده احساساتی هنوز بهش داره و به خاطر بچه‌هاش نمیخاد که از شوهرش طلاق بگیره . با اینحال مث قبل هم هیچ وقت نمیشه رابطه شون چون بالاخره مرده خیانت رو کرده بوده هرچقدم فیلم گرفتن ازش و انتشارش کار ادمای کثیف بوده باشه .

با رضایت زنه که با خیانت شوهرش بازم حاضر بود باهاش زندگی کنه ، مرده ازاد میشه تا بتونه پاپوش سیاسی که براش دوختن رو ازادانه حل کنه ، اون موفق میشه تا کسی که با سیاست مدارا زد و بند داشت رو به دادگاه بکشونه و سیاست مدارای کثیف رو هم معرفی کنه ، اینجوری به کارش برمیگرده و بعد از اون هم میخاد وارد سیاست بشه ، تو تمام این مراحل زنه با اینکه دل چرکین بود باهاش همپا بود و تو کنفرانس‌های مطبوعاتی شرکت میکرد . دراخر هم که همه چی اوکی میشه میخاد طلاق بگیره که مرده میاد و میگه که بدون تو هرگز و اینا و باز باهم مچ میشن .

زنه زرنگ و از خودگذشته بود . اگه همون اول که این اتفاقا افتاد شوهررو ول میکرد شوهره نمی‌تونست دوباره سرپا شه . شوهره هم خیلی زرنگ و سیاستمدار بود . گرچه یخورده سو استفاده گر بود و از سادگی و مهربونی زنش سواستفاده کرده بود . با اینحال زبون نرم همیشه به کار میاد و اونم اینو خوب بلد بود . بچه‌هاشم با اینکه این اتفاقا افتاده بود به باباشون اعتماد کردن و دلشون نمیخاست بابا و مامانشون طلاق بگیرن . پسرشون هم خیلی زرنگ بود . وقتی مرده هنوز تو زندان بود نامه‌های تهدیدامیز بهشون می‌اومد که اون همرو جمع کرده بود و به مامانش نشون نداده بود بعدم جلوی خونه یه دوربین مخفی گذاشت تا ببینه کیه که داره این کارارو میکنه . اینکارش برای شناسایی دشمن به باباش خیلی کمک کرد .

درکل سریال خوبی بود .

بازدید : 1
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

کانگ هه سان ، پسر یه مامورمخفی اطلاعاته ، پدرش 22 ساله که بعد از رفتن به یه ماموریت ناپدید شده . کانگ هه سان رو یکی از همکارای باباش بزرگش کرده ، اون تو دبیرستان مورد ازار و اذیت بچه قلدرا قرار میگیره و دیگه طاقت نمیاره و اونم جوابشونو میده کتک مفصلی بهشون میزنه و همشون اش و لاش میشن ، قیمش که الان دوست باباشه رو صدا میکنن و عذرخاهی و اینا ، ولی کانگ هه سان میگه که کاری نکرده که بخاد عذرخاهی کنه ، واسه همین از دبیرستان اخراج میشه ، اجوشی " دوست باباش " بهش میگه که برای دیپلم گرفتن نیازی نی حتما بره مدرسه میتونه دیپلم معادل بگیره ، از این درس در خانه‌ها منظور ، بعدها ...، کانگ هه سان هم مث باباش مامور مخفی زبده‌‌‌ای میشه .

سریال کره‌‌‌ای دبیرستان مخفی undercover high school

بعدشم بهش ماموریت پیدا کردن طلاهای امپراطور فلانی پیش میاد ، که در زمان انقلابشون برای ازادسازی کره به یه شخصی داده بوده و نگو اون شخص خودش وطن فروش و طرفدار ژاپن بوده ، حالا اون طلاها معلوم نی چی شدن ، و شایعه‌‌‌ای هست که میگه اون طلاها یه جاهایی تو مدرسه‌‌‌ای که اون شخص تاسیس کرده ، پنهان شدن . کانگ هه سان به عنوان بچه مدرسه‌‌‌ای وارد مدرسه میشه و ماموریت داره تا طلاها رو پیدا کنه . این ماموریت باعث میشه تا کانگ هه سان دوران مدرسه‌ی نرمالی که باید تو زمان بچگیش می‌گذروند رو بتونه تجربه کنه و دوست پیدا کنه و کمی‌هم بچگی . این بین عشق زندگیش رو هم پیدا میکنه .

کانگ هه سان و تیمشون و با کمک معلم لی سو آ که بعدها متوجه هویت واقعی هه سان میشه ، داستان ‌های بامزه ‌‌‌ای خلق میکنن و این بین هم جای مخفی که طلاها پنهان شده رو پیدا میکنن ، تو همون جا جسد تجزیه شده‌ی بابای کانگ هه سان هم پیدا میشه . با اینحال از طلا خبری نبود .

درواقع 22 سال پیش بابای کانگ هه سان که همین ماموریت رو داشته و به عنوان معلم رفته بوده تو مدرسه طلاها رو پیدا و بعدم میبره خونه ش و مخفی میکنتشون . رییس مدرسه که خودش هم دنبال طلاهایی که باباش " موسس مدرسه و وطن فروشه " پنهان کرده بوده ، بوده ، توسط یه جاسوس از سازمان امنیت ، متوجه هویت واقعی بابای کانگ هه سان میشه و ازش میخاد طلاها رو بهش بده ،ولی اون مقاومت میکنه و زنه هم با تفنگ همون جاسوسه ، بابای هه سان رو زخمی‌میکنه ، چون همه جا مامور بودش و باباش نمیتونسته فرار کنه میره تو همون مخفی گاه طلاها و همونجا هم میمیره و برا همین کسی از وجود اون بنده خدا تو زیرزمین اطلاعی نداشته .

درکل سریال قشنگ و باحال و بامزه‌‌‌ای بود . هم از لحاظ عشقی خیلی اندازه‌ی خوبی داشت هم از لحاظ کمدی هم از لحاظ معمایی . مدتها بود سریال درحال پخشی به این خوبی نداشت کره .

بازدید : 1
چهارشنبه 5 فروردين 1404 زمان : 22:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای وقتی زندگی بهت نارنگی میده When Life Gives You Tangerines

راجبه زندگی اِسون و کوانگ شیک ، که کوانگ شیک از بچگی عاشق و اویزون اِسون بود و بالاخره هم با مشقت‌های فراوان بهم میرسن . اِسون زندگی پرفراز و نشیب و بدبختی‌های زیادی داشت و از طرفی ذهنش پر از رویاهای زیاد و بلندی بود ، از جمله که دوست داشت دانشگاه بره دوست نداشت دست به سیاه سفید بزنه و از اینجور چیزا ولی خب موقعیت زندگی و همچنین تقریبا بی خانواده بودنش باعث شد که نتونه به رویاهاش برسه ، عوضش شانس بهش یه مرد عاشق و همه چی تموم که همه‌ی فکر و ذکرش اِسون بود ، داد که جای همه‌ی رویاها و پول و دانشگاه و زندگی اشرافی و غیره رو گرفت و صدبرابر از همه‌ی اینا همون مرد خوب بهتره . بچه دار میشن پیشرفت میکنن دخترشون رو دانشگاه سئول می‌فرستن ، پسرشون هم به راه میشه و خلاصه درمورد زندگی و سختی‌های زندگی و عشق و محبت خانوادگی بود . دخترشو رو زیاد دوس نداشتم ، بی لیاقت بود ، تو همچون خانواده‌‌‌ای با همچون بابا و مامان فوق العاده‌‌‌ای که همه چیشون رو همه چیشون رو علاوه بر محبت بی حد و حثر رو بهش داده بودن بعد مث کسخلا میخاست با یه پسری که مامانش عفریته بود ازدواج کنه چون عقده‌ی پول و خانواده‌ی پولدار داشت . حالا خوبه دست به سیاه سفید نزده بود و مث شاهزاده‌ها بزرگش کرده بودن .احمق . حیف اون بابا و مامان ، همون لیاقتش مادرشوهر عفریته بود تا یه مدت باهاش باشه زجر بکشه تا قدر عافیت بدونه . خلاصه . درکل سریال قشنگی بود . کمی‌تا قسمتی اب داشت که قابل اغماضه میتونین بزنین جلو .

بازدید : 3
پنجشنبه 24 بهمن 1403 زمان : 16:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای اقامت در‌هانیانگ check in hanyang

این سریال ، چجوری بگم یجوری بود تلفیقی از تاریخ و مدرنتیه . داستانش اینجوریه که هونگ جه وون ، دختریه که 12 سال پیش پدرشو کشتن و اون مجبور شده برای اینکه زنده بمونه لباس پسرونه بپوشه . یه مهمون خونه‌‌‌ای هست که مهمون خونه که چه عرض کنم رسما کاخ امپراطوری بود ، برای یه مردی به اسم چونه که رتبه‌ی پایینی داشته ولی چون استعداد تجارت و اینا داشته بابای هونگ جه وون کمکش کرده بوده ادم بشه ، حالا همون یارو بابای هونگ جه وون رو کشته . حالا جه وون که مثلا پسره ، اومده تا تو اون مهمون خونه استخدام بشه تا بتونه انتقامشو بگیره . همچین داستانی داشت .

سریال کره‌‌‌ای اقامت در‌هانیانگ

از راست : هونگ دونگ سو ، شاهزاده . پسر معمولیه ، جون هوا پسر رییس مهمون خونه .

این مهمون خونه خیلی معروفه و همه اشراف و ادم معمولی‌ها میخان که اینجا استخدام بشن ، در سمت خدمتکار 🙄🤣 من نمی‌فهمم چرا یه اشراف زاده باید بیاد خدمتکار بشه ؟! ...

هونگ جه وون با نام هونگ دونگ سو وارد این مکان میشه و با سه تا پسر دیگه هم اتاقی و هم گروهی میشه ، این سه تا پسرا که هرکدوم داستان خودشونو دارن ، فقط یکیشون ادم معمولیه که اومده واقعا برای کار تا قرضای خانوادشو بده ، دوتای دیگه اشراف زاده هستن ، که هویتشون رو قایم میکنن .

یکیشون شاهزاده س که برای هدفی به اونجا وارد شده ، و یکی دیگه شون پسر همون رییس مهمون خونه برای اینکه کار رو یاد بگیره . اینا باهم دوستی قشنگی رو تشکیل میدن و داستانهایی اتفاق می‌افته . کم کم هدف واقعی هرسه معلوم میشه و هویت هونگ دونگ سو و دختر بودنش رو هم هرسه شون تو فواصل زمانی متوجه میشن . پسر رییس مهمون خونه کم کم عاشق هونگ دونگ سو میشه ، از طرفی هونگ دونگ سو و شاهزاده هم به هم یه علاقه‌های کمرنگی دارن که زیاد بولد نی ، نمیدونم چطور شد که قسمتای اخر داشتن برا هم می‌مردن 🙄😂.

حالا اینا دنبال چین ؟ بابای هونگ جه وون وقتی داشته تجارتشو گسترش میداده با دوستش که همین قاتلشه ، یه دفتری داشته که همیشه حسابا رو اونجا یادداشت میکرده به کی چی داده چقد داده اینجور چیزا ، اینا همیشه رشوه‌هاشونو تو دفتر می‌نویسن ،همیشه هم سر این دفترها جنگ در میگیره ، اینجوری خلاصه ، و این دفترچه رو تو یه صندوق میذاره و قفل صندوق رو هم کلیدشو دوتایی کرده یکی دست خودشو بوده یکی هم دست همون دوستش ، موقع مرگ واسه خودشو میده به دخترش . حالا مرده رییس مهمون خونه ، دنبال دختر یارو میگرده سالهاس تا نیمه دیگه کلید رو پیدا کنه و از طرفی صندوق رو . شاهزاده هم دنبال کلیده . حالا چی ؟! اسم امپراطور هم تو این دفتره هستا واسه همین امپراطور گفته که بره دفتر رو گیر بیاره تا دست بالا داشته باشه رو سر این یارو ، شاهزاده هم چی بگم شیر برنج خالص . الکی فقط حرف و چطور جرات میکنی و اینا رو میگه ولی هیچ قدرتی نداره . حرف بدون پشتوانه و قدرت چه فایده داره . و همچنین اون نمیدونه که اسم باباشم تو دفتر هست . اون متوجه میشه که نیمه کلید دست هونگ دونگ سوعه ولی اونو ازش نمی‌دزده ، میخاد سعی کنه از در دوستی باهاش وارد شه و دست اخر عاشق میشنو اینا .

یه سری اتفاقات می‌افته که نصفش اب بود و بالاخره همه چیز معلوم میشه ، قضیه این بوده که امپراطور فعلی ، و ریسس مهمون خونه و یه وزیر دیگه‌‌‌ای ، باهم دست به یکی میکنن تا امپراطور که برادر امپراطور فعلی هست رو عوض کنن ، وزیره امپراطور رو میکشه ،و برادره تو عمل انجام شده قرار میگیره . امپراطور یه پسر داشته که ولیعهدش بوده بچه بوده ، امپراطور اون بچه رو تو قصر نگه میداره و رابطه پسرعموها باهم خوبه ولی خب در حقیقت حق اونه که امپراطور بشه دیگه . خلاصه اگه اون دفتر برملا بشه محتویاتش همه چی قاراشمیش میشه . از یه طرف واسه امپراطور بد میشه و از طرف وزیر و رییس مهمون خونه میتونن رو سر هم و هردو رو سر امپراطور سوار بشن . گرچه سوار بودن .

2.3 قسمت اخر خیلی همه چیز تند میگذره ، جون هوا پسر رییس مهمون خونه یهو از یه ادم شاد و شنگول و بیخیال تبدیل به کسی میشه که خشن میشه و میخاد از هر روشی شده هونگ دونگ سو رو بدست بیاره که هونگ دونگ سو معلوم نی فازش چیه تا می‌فهمه این پسر اون یاروعه باهاش چپ می‌افته . گرچه قبلشم شعور نداشت ببینه این چه پسر نازنینیه . گرچه بابای جون هوا ، باباشو کشته بود ولی اخه از فضل پدر تورو چه حاصل ؟! رو میگیم پس از شرش هم به پسر چه مربوط میشه‌ها ؟! چطور فضلش نمیرسه ، ولی شرش میرسه ؟!

خلاصه یهو همه چی رو فیصله میدن خیلی ابکی و پسرعموهه به حقش میرسه و مثلا برملا میشه که پسرعموهه عقل کل بوده و نقشه‌هارو این کشیده بوده . " یه سری نقشه‌های تو داستان رو " هونگ دونگ سو و شاهزاده عزل شده هم میرن یه شهر دیگه مهمون خونه میزنن باز ، بابای جون هوا مهمون خونه رو که به مثابه‌ی قصر بود رو اتیش میزنه و خودشم توش اتیش میگیره ولی نمیمیره . جون هوا هم به عوضی بودن باباش پی میبره و میره با سه تا دوستاش دست در دست هم انتقام میگیرن و بعدشم میره مهمون خونه میزنن و اینا .

بازیگر نقش هونگ دونگ سو شیربرنج خالص اصلا یه ذره بازی نداره این دختره . قیافه هم نداره نمیدونم چرا انقد تو همه‌ی سریالا با اوپاها بازی کرده . از این پسره که نقش شاهزاده داشت هم دیگه کلا قطع امید کردم . همه‌ی نقشاش سست عنصر و شیربرنج و یخورده صلابت نداره یخورده کاریزمای شاهزادگی . این وسط جون هوا رو دوس داشتم که جذاب بود . مخصوصا وقتی خشن شده بود .

درکل سریال بدی نبود . اینجور بود که تااخر نگاهش کردم ولی خیلیم جذاب نبود . ولی بامزه گی‌های خودشو داشت .

بازدید : 3
سه شنبه 22 بهمن 1403 زمان : 18:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای ملکه وو

همونطور که تو پست ✨ سریال کره‌‌‌ای تاریخی ملکه وو✨ گفتم ، داستان از همون قرار بود . اما ...نظرمو راجبه نقش ملکه وو و همچنین بازیگرش پس میگیرم . بازی عالی و کاراکتر خیلی قابل باور و به دل می‌شست . اثری از شعارزدگی تو سریال نبود مث سریال ملکه وون کیونگ . و همین نبودن شعارزدگی یکی از پوینت‌های مهم تو سریال‌های زن محوره برای من . ینی اینجور نبود که بخاد الکی قوی و باهوش و همه فن حریف نشونش بده ملکه رو . مث یه زن بود نه که بخاد ادای مردا رو در بیاره یا بخاد همش بگه من میدونم من بلدم و فقط من عقل دارم . در کل سریال از هرلحاظی واقعا قشنگ بود . و از دیدنش لذت بردم . حیف که نصفه بود و تو اکثر مواقع فصل‌های دو شیرازه‌ی داستان و شخصیت‌ها تغییر میکنن .

سریال کره‌‌‌ای ملکه وو

بازدید : 7
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 21:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای ایریس 1 iris

ایریس ، اسم یونانی فرانسوی ، گل زنبقه . ایریس تو اساطیر یونانی پیام اور خدایان بوده .

سریال راجبه یک نوع فرقه یا سازمانیه که خواستار جنگ و تفرقه بین دو کره اس . اونها وقتی دو کره میخان باهم اشتی کنن ، موجبات جنگ رو فراهم میکنن و وقتی میخان جنگ کنن ، موجبات اشتی رو . اونها واسه خودشون یک نوع امپراطوری رو تشکیل دادن و اعضاش از بین دو کره و همچنین چندنوع خارجیه .

ایریس سال 2009 با بودجه‌ی خیلی زیاد ساخته شده بود ه ،که اسکویید گیم ، در رده بندی بودجه‌ها فک میکنم همچنان رده‌ی دوم ؟! رو داره . ایریس یه داستان متفاوت و هیجانی را در بین سریالای کره‌‌‌ای داره . متفاوتیش تا اونجا که داستان عشقیش برخلاف سریال‌های دیگه ، سد انده .

iris 1 سریال کره‌‌‌ای ایریس

لی بیونگ‌هان در نقش کیم هیون جون ، یتیم مونده‌ی بدبخت و به شدت جذابیه 😁😭 که تو ارتش از بهترین و زبده ترین نیروهاس ، سازمان امنیت ملی ،ان اس اس که یه سازمان مخفی هست که حتی رییس جمهور هم ازش خبر نداره ، اونو دوستش رو به عنوان نیروهای جدید زیرنظر میگیرن . اونا یکی از رهبرای زبده‌ی خودشون به نام لی سونگ هی که کیم ته هی بازی میکنه نقشش رو می‌فرستن جلوی کیم هیون جون ، لی سونگ هی که یه پروفایلر ماهر هست ، متوجه پتانسیل‌های کیم هیون جون میشه و اون از ازمون اول سربلند بیرون میاد . این ازمون درواقع بدون اینکه کیم هیون جون ازش خبر داشته باشه صورت میگیره . تو این ملاقات‌ها که تو دانشگاه اتفاق می‌افته ، کیم هیون جون عاشق سونگ هی میشه . ولی سونگ هی بعد از اولین شامی‌که باهم میخورن غیبش میزنه . چندوقت بعد ازمون دیگه‌‌‌ای برای دوست هیون جون ، ینی جونسا صورت میگیره . اون با سونبه‌ی دوران سربازیش دیدار میکنه و اونجا سونبه سونگ هی رو به جونسا معرفی میکنه . جونسا هم به طبع از سونگ هی خوشش میاد . والا منم خوشم میاد بس که این کیم ته هی خوشگل و قشنگ و دلنشینه . بعد از مدتی اونهارو به یه زیرزمینی میبرن و اونجا ازشون تست‌های دیگه‌‌‌ای میگیرن و دست اخر بهشون میگن که شما وارد‌‌ان‌اس اس شدین . و اگه مخالفین میتونین الان برین . رییس این سازمان مردی به اسم بک سانه .

بک سان درواقع از اول هم هیون جون رو می‌شناخت . اینطوری میشه که دو دوست وارد‌‌ان‌اس اس میشن و اونجا متوجه میشن که سونگ هی درواقع رهبر یکی از تیم‌هاس و سونبه شون حساب میشه . کیم هیون جون از عشقش دست برنمیداره و عشقشو با کیس به سونگ هی اعتراف میکنه و اونا رابطه شون رو مخفیانه شروع میکنن .

iris 1 سریال کره‌‌‌ای ایریس

بعدها اونها رابطه شون رو گسترش میدن و برای مرخصی میرن به ژاپن و اونجا لاوها می‌ترکونن . از اون طرف جونسا که اون هم عاشق سونگ هی هست حسودیش گل میکنه و رابطه ش با دوستش هیون جون رو به تاریکی میره . و وقتی که هیون جون نیست سعی داره تا یجورایی زیراب هیون جون رو بزنه جلوی سونگ هی یا اونو خرابش کنه ولی موفق نمیشه . چشم در اومده . 👀😏🤬

اونها پرونده‌‌‌ای بهشون محول میشه و باید برن به مجارستان ، اونجا یکی از نخبه‌های هسته‌‌‌ای کره شمالی فرار کرده و میخاد که به کره جنوبی پناهنده بشه اونها میرن اونجا تا اون شخص رو حمایت و محافظت کنن و از راست و دروغش سر در بیارن . رییس جمهور جدید جنوب موافق انرژی هسته‌‌‌ای و بمب هسته‌‌‌ای و وقتی مطلع میشه که همچین شخصی هست میگه که با استفاده از اون میتونن به علم و فناوری بمب هسته‌‌‌ای دست پیدا کنن پس اجازه‌ی پناهندگی نخبه هرو صادر میکنه .

بک سان که درواقع یکی از اعضای مخفی و سردسته‌‌‌ای ایریس هست وقتی میبینه که رییس جمهور میخاد این کارو کنه تصمیم میگیره تا اون نخبه رو بکشه تا پاش به جنوب نرسه .

و از طرفی به هیون جون که با سونگ هی و جونسا تو مجارستان هستن ، ماموریت مخفی ترور نخست وزیر کره شمالی که همون موقع تو مجارستان نشستی داشت ، رو میده . تا اینجوری باعث شه که بین دو کره بحث و اینا رخ بده . و یجورایی از این طریق ترور نخبه رو لاپوشانی کنه . هیون جون موفق میشه تا اون شخص رو ترور کنه ولی لو میره و تیر میخوره و وقتی به بک سان میگه که چه اتفاقی افتاده بک سان میگه که به اون ربطی نداره که سرش چی میاد و درواقع رهاش میکنه و به جونسا ماموریت میده که بره و خودش کار هیون جون رو تموم کنه تا قبل اینکه دست کره شمالی بهش برسه . هیون جون که تو شوک رها شدن از سمت رییس و از طرفی دور افتادن از عشقشه نمیدونه چیکار کنه و وقتی دوستش رو می‌بینه دلش خوش میشه که عه پس اون حرفا دروغ بوده و جونسا اومده نجاتش بده ولی جونسای عوضی و خودفروخته که عشق به دوست دختر دوست صمیمیش چشاشو کور کرده و کورکورانه دستور بک سان رو اجرا میکنه و به طرف هیون جون تفنگ میگیره و اینجوری هیون جون ضربه‌ی بدتری میخوره . خلاصه طی یه تعقیب گریز ، مامورین کره شمالی و جونسا که دنبال هیون جون بودن ، جونسا بالاخره زهر خودشو میریزه و باعث سقوط هواپیمای هیون جون میشه و به این خیال که مرده برمیگردن به سئول . مامورین کره شمالی که نتونستن قاتل نخست وزیر رو بگیرن هم برمیگردن کره شمالی و مجازات میشن .

سونگ هی که از غم عشق افسردگی گرفته و همش درحال جستجوی هیون جونه سرکار نمیره . ماه‌ها میگذره و هیون جون که توسط کسی که دشمن ایریس هست نجات پیدا کرده ، بهوش میاد و از بیمارستان فرار میکنه و حالا یجوری به ژاپن میره و به همون کلبه‌‌‌ای که قبلا با سونگ هی رفته بود و اونجا اوقات خوشی داشتن پناه می‌بره . از قضا همون زمان سونگ هی هم تو ژاپن بودش ولی نتونستن همو ببینن . اون کسی که هیون جون رو نجات داده به هیون جون میگه که دشمنش کیه و بهش میگه که اسنادی که نشون دهنده‌ی اعضای ایریس و کارهاشونو تو یو اس بی بوده که نخبه‌ی کره شمالیی قبل اینکه بمیره بهش داده ،بوده . و میخاد که اونارو براش بیاره و باهم انتقام بگیرن . از طرفی یکی از مامورین کره شمالی هم افتاده دنبال هیون جون تا اونو بکشه ، کم کم ماموره که زنه ،به هیون جون علاقمند میشه و چون راه برگشتی نداشته تصمیم میگیره به هیون جون کمک کنه . هیون جون توسط مامورین ژاپن دستگیر میشه چون میخاسته تفنگ غیرقانونی گیر بیاره و بعد از فرار با مامور کره شمالی تصمیم میگیره که بره به کره شمالی و بااونا همکاری کنه تا بتونه به جنوب برگرده و با همکاری اونا بتونه از بک سان و کره جنوبی که رهاش کرده ، انتقام بگیره .

خلاصه اتفاقات زیادی می‌افته و همه چیز برملا میشه و رییس جمهور هم متوجه عوضی بودن بک سان و تشکیلات ایریس میشه ، اون با هیون جون دیدار میکنه و میخان با همکاری هم و مامور کره شمالی که اون هم متوجه تشکیلات ایریس شده و فهمیده که رییس بالادستیش یکی از اعضای ایریسه و میخان کودتا کنن تو شمال ، و برای همین میخان تو سئول بمب هسته‌‌‌ای منفجر کنن .

هیون جون و اون زنه ماموره که گفتم عاشق هیون جون شده بود ؟!، همکاری میکنن و نمیذارن این اتفاق بیفته . قبل از این اتفاقات سونگ هی و هیون جون همو می‌بینن و دوباره عشقشون رو بهم ابراز میکنن که چقد منتظر هم بودنو چقد دنبال هم گشتن و اینا . چون هردوشون فک میکردن دیگری مرده .

یه سری درگیری‌های دیگه‌‌‌ای رخ میده و دست اخر بک سان رو با اعضای ایریس رو تو مخفی گاهشون پیدا میکنن و هیون جون که متوجه تمام حقایق شده از جمله اینکه بک سان پدرمادرشو که هردو نخبه‌ی هسته‌‌‌ای بودن رو کشته و با زندگی اون هم بازی کرده و اینا ، به پای بک سان شلیک میکنه و مردک همچنان چشم سفید داشت سخنرانی بی معنیشو میکرد . که مامورای دیگه میان و میگن که نه اینو نکش و فلان . ب

بالاخره هیون جون و سونگ هی به ججو میرن تا استراحت کنن و لاو بترکونن . هیون جون برای سونگ هی نامه میذاره تا عصری همو تو برج کنار دریا ببینن اون میره تا حلقه‌ی ازدواج برای سونگ هی بخره ، و تو راه برگشت درحالی که سونگ هی تو برج همچنان منتظرش بود توسط یکی از اعضای ایریس کشته میشه . اینجوری میشه که لی بیونگ‌هان و کیم ته هی تو فصل دو ایریس نبودن .

فصل دو ایریس رو هم چندسال پیش نگاه کردم اونم تقریبا ادامه‌ی همین بود با این تفاوت که اونجا سازمان‌‌ان‌اس اس به عنوان یکی از شاخه‌های سازمان امنیت شناخته میشه و همه مردم از وجودش باخبرن . و دیگه یه تشکیلات مخفی نی . و داستان‌های خودشو داره .

دقیق یادم نی که تو حین دیدن فصل دو چه حسی داشتم ولیکن فصل یک رو خیلی دوس داشتم . 10 قسمت اول خیلی هیجان انگیز و قشنگ و متفاوت بود . 10 قسمت بعدی روند داستان یخورده کند میشه ولی خب از قشنگیش کم نمیکنه . درکل سریال قشنگی بود .

قبلا زیاد دوس نداشتم سریال قدیمی‌نگاه کنم . ولی جدیدا چون سریال خوب کم پیدا میشه به سریالای قدیمی‌رو اوردم . سریالای الان دربرابر سریالای قدیمی‌واقعا خیلی سطحی و مسخره‌‌ان‌. فیلمنامه‌ها واقعا خیلی ابکی هستن و برند سازی و برند نشون دادن و پرفکت بودن همه چیز در سریال ، انقد تو سریال زیاده که بازی بازیگرا تو چشم نمیاد . همچنین اینکه داستان‌ها خیلی بیخودکین و زحمتشون هدر میشه فک میکنم .

این هم از پست امروز .

بازدید : 7
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 21:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•بیشه زاری غرق در شکوفه  •

سریال کره‌‌‌ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

عرض کنم که این سریال رو تو زمان خودش 6 قسمت دیدم ولی دیگه بقیه شو ادامه ندادم . این سری بازم رفتم سراغش چون سریالی نبود ببینم . این روزا قحطی سریال خوب اومده .

راستش سریال تاریخی ملکه وون کیونگ رو هم ندیدم . شخصیت لی بانگ وون رو خیلی له کردن . من فک میکنم اگه چندسال پیش این سریال پخش میشد کره ای‌ها حتما بهش اعتراض میکردن . خیلی عجیبه که الان ریت هم داره حتی . گرچه بازیگر نقش ملکه خیلی خوب بازی کرده ولی یجوری نشون دادن شخصیت امپراطور رو که انگار یه ادم بی دست و پا و ترسو بوده و همه‌ی کارارو ملکه میکرده و این فقط زن باز بوده . واقعا هرچی تاحالا راجبه لی بانگ وون و شخصیت محکم و زیرکش ساخته بودن رو این سریال رید توش . برا همین اینم ندیدم نخاستم شخصیت لی بانگ وون تو نظرم مکدر شه . تازه دلم میخاد برم سریال کشور من یا فیلم شهوت امپراطوی رو ببینم که جانگ هیوک نقش لی بانگ وون رو به درخشانی در اورده بود . حالا خلاصه اینجور شد که رفتم سراغ این سریال . اخه یه نیم نظری هم به هیون وو دارم . 😁🤩بامزه س .

این سریال رو از روی فیلم ژاپنی دروغگو و معشوقه ش با بازی تاکرو ساتوه ساختن . که اون فیلم کجا و این کجا . اون فیلم راجبه تاکرو عه که یه اهنگساز معروفه و برای یه گروهی اهنگ سازی میکنه . درواقع اون یکی از عضوهای پنهانی اون گروه هم هست . و اتفاقی با دختر دبیرستانی اشنا میشه که اون دختره هم فن این گروهه و میخاد که خاننده شه . اینا باهم دیدارهایی داشته میشن و عاشق هم میشن . اخرشو یادم نمیاد چی میشه . ولی شخصیت تاکرو ساتو اونجا خیلی سکشی خیلی عاشق و خیلی قشنگ بود . یه غم خاصی هم داشت و اهنگای فیلم هم خیلی قشنگ بودن .

تو نسخه‌ی سریال هم کانسپت تقریبا همونه . با این تفاوت که اینجا هیون وو قرار بوده با دوستاش یه گروه تشکیل بدن و دبیو کنن ولی اون خودشو کنار میکشه و میگه که نمیخاد دبیو کنه و به جای اون کس دیگه‌‌‌ای رو میذارن . اینجوری اون میشه عضو پنهانی که هیچ کس قیافه شو ندیده و اهنگساز گروه . دوستاش از اینکار اون ناراحت میشن ولی بعدش چون کارشون با اهنگای این میگیره و معروف میشن دیگه گذشته رو میذارن کنار . هیون وو معلوم نی چرا ولی همش خوددرگیره .

سریال کره‌‌‌ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

اون برای اهنگسازی و الهام تو میون مردم راه میره و اتوبوس سوار میشه و اینا یه روز که داشت کنار رود‌هان راه میرفت یهو یه شعر و اهنگ میاد به ذهنش اون که همیشه این جور موقها اینارو تو گوشیش ذخیره میکنه ، گوشیش خاموش میشه و اون از دختر دوچرخه سواری که اونجا داشت رد میشد گوشیشو میگیره و شعرو اونجا ذخیره و به خودش ارسال میکنه ولی یادش میره که به دختره بگه که این شعرو جایی لو نده و اینو پاکش کنه . اینطوری میشه که مجبور میشه دختترو دوباره پیدا کنه و ببینتش .

دختره هم زرتی همون لحظه عاشق هیون وو میشه . از قضا دختره هم میخاد که خاننده بشه و با دوستای مدرسه ش یه گروه دارن .

و داستان خاننده شدن دختره ، و گروه هیون وو اینا که لو میره که اونا اهنگاشونو خودشون نمیزنن و اهنگ رو اهنگسازا براشون میسازن و اونا فقط رو سن ادای درام زدن یا پیانو زدن رو در میارن . خلاصه‌ی این 16 قسمت ،این بود . اخرشم هیون وو هم عاشق دختره میشه و دختره هم خاننده میشه و به ارزوش میرسه .

سریال کره‌‌‌ای دروغگو و معشوقه اش liar and his lover

هیون وو اصرار داشت که بگه چون من دیدم من گیتار رو بد میزنم و از من بهتر هست و کس دیگه‌‌‌ای قرار اهنگامونو بسازه برا همین نخاستم دبیو کنم و به گروه اسیب بزنم ولی درواقع چیزی که نشون داده میشد این بود که اون وقتی دید که قراره اول کارشون با دروغ شروع بشه خوشش نیومد و نخاست خودشو ضایع کنه . درواقع اینا پسرای جوون و پرانرژی بودن که دلشون میخاست خاننده بشن ، کمپانی هم چون زود میخاست به سود برسه به جای اینکه اینارو اموزش بده و وقتشو بذاره برای اموزششون ، اینجوری بهشون تحمیل کرد که اهنگو ما میسازیم شما فقط ادای اهنگ زدن رو در بیارین . که خب به قول کمپانی شما هم حق انتخاب داشتین دیگه میخاستین قبول نکنین . ولی خب هرچقدم بگیم اولش اینجوری شد بعدش که زمان برای تمرین داشتین تا تواناییتون رو بالا ببرین . مشکل اینجاس اینا اصلا استعداد اهنگ زدن و اهنگ سازی رو نداشتن به قول یکیشون ما قیافه داریم بسه دیگه . واسه همینم اون مشکلات براشون ایجاد شد . درواقع سریال میخاست رفتار کمپانی هها رو نشون بده که از جوونا سواستفاده میکنن و بعدشم پشتشونو خالی میکنن و اینا .

من هروقت سریال این مدلی می‌بینم اولین کمپانی که به ذهنم میاد جلیفیشه . جلیفیش کمپانی ویکسه ینی الان دیگه باید بگم ،بود . وقتیم دعوا بین اعضا رو میبینم یاد ویکس می‌افتم . ینی اینجوری شده بوده؟ ینی راوی هم اینطوری شده بوده ؟! این جور فکرا .

درکل متوسط بود سریالش . من بیشترشو زدم جلو چون خیلی اب و کش داشت . اهنگاشم زیاد جالب نبود . در مقایسه با سریالای این سبکی ینی خاننده شدن و کمپانی‌ها و گروه‌های معروف ، سریال تقلید اوله و سریال بذار شوالیه ات باشم دومیه در بهترین بودن .

تازگی هم یه سریال این سبکی داره پخش میشه اسمش هست نامیب ، نامیب اسم یه بیابان ساحلی توی جنوب آفریقاست که بیابون و دریا به هم متصل میشن،که من 6.7 قسمتشو دیدم بازیگرشو دوس ندارم زیاد قیافه ش یه وایبی میده انگار مغرور و خوددرگیره . دیگه خوشم نیومد ادامش ندادم .

امروز تا همینجا .

~

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 86
  • بازدید کننده امروز : 87
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 87
  • بازدید ماه : 108
  • بازدید سال : 3315
  • بازدید کلی : 3332
  • کدهای اختصاصی