فیلم چینیus and them ما و انها
راجبه رابطهی یه دختر و پسر جوونه که از دهاتشون رفتن پکن تا زندگی جدیدی رو شروع کنن و با کار و تلاش به رویاهاشون برسن .
جیانگ چیانگ باباش تو دهاتشون یه رستوران کوچیک محلی داره و مادرشم موقع زایمان مرده و باباعه عملا تنهاس . عیدا یه سری دوست اشناها میان جمع میشن ولی سال به سال اون رفت و امد هم کمرنگ میشه . جیانگ چیانگ از بچگی عاشق بازی کامپیوتریه و میخاد یه بازی طراحی کنه . یه روز تو راه برگشت به دهاتشون به مناسبت سال نوی چینیها ، با یه دختری به اسم شیائو شیائو اشنا میشه . اونو دوستاش باهم دوستی قشنگی رو تشکیل میدن . شیائو شیائو دوس داره تو پکن خونه زندگی خوبی داشته باشه اون با هرکی وارد رابطه میشه دنبال اینکه طرف یه شغل ثابت و خونه تو پکن داشته باشه ولی هرسری روابطش به بن بست میخوره . رویاهای جوونی خودشو داره و یجورایی سرخوش هم هست . امید به زندگی و این نشد بعدی و یجور خنگی تو وجودش هست . تو این دوستی کم کم هردو بهم علاقمند میشن و جیانگ چیانگ دوس داره که مرد رویاهای شیائو بشه . موفق بشه پولدار بشه و یه خونه تو پکن بخره و باهم زندگی شادی داشته باشن ، باباشم بیاره پکن باهم زندگی کنن . فیلم علاوه بر سختیهای که دوتا جوون که دنبال کار هستن و دنبال تغییر زندگیشون هستن ، تنهاییها و شکستها و به بن بست رسیدن و اینکه گاهی دستیابی به رویاها امکان پذیر نیست و این بین تنهایی والدینی که بچههاشون برای رسیدن به رویاها و ساختن زندگیشون مجبور به ترک اونها و رفتن به شهرای بزرگ رو میشن ، رو هم نشون میده .
بعد از یه سری اختلافات که منشاش ناامیدی از شکستها و سختیهای زندگی و فقره ، وقتی جدا میشن ، جیانگ چیانگ بعد از یه مدت ناراحتی خودشو جمع جور میکنه و بالاخره میتونه بازیی که همیشه دلش میخاست بسازه رو بسازه و تو یه شرکت خوب هم مشغول شه و بلافاصله یه خونه هم تو پکن بخره . بعد از این با غرور به خونه برمیگرده برای باباش تلویزیون میخره و بهش میگه که به زودی قرار باهم برن پکن اونجا زندگی کنن که باباش مخالفت میکنه . اون روز از شیائو هم خاسته بود باهاش برن پیش باباش ، با اینکه کات کرده بودن . اون دوباره به شیائو میگه که یه فرصت دوباره بهش بده و حالا که تو سختیها و فقر باهاش تو یه الونک زندگی میگذروند حالا تو شادی هم باهم باشن و خونهای که همیشه ارزو داشت رو براش خریده ولی شیائو احمقانه و غیرمنطقی قبول نمیکنه اون میگه چون جیانگ فقیر بوده باهاش بهم نزده و بعدم میگه که اون فرق کرده و جیانگ هیچ وقت اونو درک نکرده و اینجوری میشه که اینا بهم نمیرسن و گرچه جیانگ به موفقیتی که همیشه میخاست رسیده بود ولی از اینکه نتونسته بود باهم باشن همیشه دلتنگ بود و حسرت تو دلش بود .
بازی بازیگرا و مچ بودنشون با کارکتراشون واقعا عالی بود ،اون سیاه و سفید بودن پس زمینه تو زمان حال و داستان بزرگی که پشتش بود خیلی جالب بود . و غم داستان رو بیشتر میکرد .
اون نامهای که بابای جیانگ برای شیائو شیائو نوشته بود به شدت غم انگیز و اشک در ار بود ، تو نامه اش گفته بود درسته که بهم نرسیدین ولی بازم یه خانواده بودیم واقعنم همین بود شیائو شیائو برای باباهه عین دخترش عزیز بود . اون زمانیکه باهم گذروندن واقعا خیلی قشنگ و باارزش بود . اون تایمیکه با تمام بی پولیها و سختیها بهم عشق ورزیدن خیلی قشنگ بود . دختره رابطشون رو خراب کرد میتونست بعد از اینکه جیانگ پولدار شده بود دوباره پیشش برگرده همیشه دلش یه ادم پولدار میخاست که خونه تو پکن داشته باشه جیانگ هیچ تغییری نکرده بود فقط به خاطر سختیهایی که کشیده بود یخورده تند شده بود که اونم به مرور درست میشد چون دوباره باهم میشدن . واقعا خیلی حیف شد که بهم نرسیدن . با اینحال درکل فیلم خیلی قشنگ و به شدت غم انگیزی بود .
اهنگ فیلم هم خیلی قشنگ بود و یه حزنی داره که ادم نمیتونه گریه نکنه . این فیلم رو سالها پیش میخاستم نگا کنم ولی چون ساب نداشت یه مدت نگه داشتمش و بعدشم پاک کردمش . چندروز پیش تو سایت دیدم که ساب داره و یادم افتاد که من یه روز میخاستم این فیلمو ببینم برا همین سریع دانلودش کردم . یکی از بهترین چینیهایی که بود که دیدم .